سفیر سیمرغ، وبلاگ تخصصی ادبیات فارسی

راز امانتی که خدا به انسان سپرد


امید

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا (احزاب72) ما این امانت را بر آسمانها و زمین و كوه‏ها عرضه داشتیم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود.

آیه مورد بحث حکایت از آن دارد كه خداى تعالى چیزی را به انسان به ودیعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند و سالم و مستقیم نگه بدارد، و سپس به صاحبش یعنى خداى سبحان برگرداند.

 

ماهیت امانتی که به انسان سپرده شد

اما اینكه این امانت چیست؟ از جمله" لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ ..." بر مى‏آید كه امانت مذكور چیزى است كه نفاق و شرك و ایمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى‏شود، در نتیجه حاملین آن امانت به سه طائفه تقسیم مى‏شوند، چون كیفیت حمل آنان مختلف است.

از این جا مى‏فهمیم كه ناگزیر امانت مذكور امرى است مربوط به دین حق، كه دارنده آن متصف به ایمان، و فاقد آن متصف به شرك، و آن كس كه ادعاى آن را مى‏كند، ولى در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق مى‏شود.

احتمالات فراوانی در باب چیستی امانت الهی مطرح ساخته اند اما در این میان یک احتمال از سایرین قوی تر است و آن این است که مراد از امانت ولایت الهی می باشد.

 ولایت الهی و کمال در راه حق امانت الهی است

ناگزیر از بین همه احتمالات یک احتمال باقى مى‏ماند و آن این است كه مراد از امانت مزبور كمالى باشد كه از ناحیه تلبس و داشتن اعتقادات حق، و نیز تلبس به اعمال صالح، و سلوك طریقه كمال حاصل شود به اینكه از حضیض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پیدا كند و خداوند انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند، این است آن احتمالى كه مى‏تواند مراد از امانت باشد، چون در این كمال هیچ موجودى نه آسمان، و نه زمین، و نه غیر آن دو، شریك انسان نیست.

از سویى دیگر چنین كسى تنها خدا متولى امور اوست، و جز ولایت الهى هیچ موجودى از آسمان و زمین در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را براى خود خالص كرده.

پس مراد از امانت عبارت شد از ولایت الهى، و مراد از عرضه داشتن این ولایت بر  آسمانها و زمین و سایر موجودات ، مقایسه این ولایت با وضع آنهاست.

جمله" إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ" معنایش این است كه: ما ولایت الهى و استكمال به حقایق دین حق را، چه علم به آن حقایق، و چه عمل بدانها را، بر آسمانها و زمین عرضه كردیم، و معناى عرضه كردن آن، این است كه ما یك یك موجودات را با آن سنجیدیم، و قیاس كردیم، هیچ یك استعداد پذیرفتن آن را نداشتند، به جز انسان
انسان و شایستگی این امانت الهی

اگر ولایت الهى را با وضع آسمانها و زمین مقایسه كنى، خواهى دید كه اینها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان مى‏تواند حامل آن باشد.

معناى امتناع آسمانها و زمین، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است كه در انسان استعداد و صلاحیت تلبس آن هست، ولى در آسمانها و زمین نیست. آسمانها و زمین و كوه‏ها با اینكه از نظر حجم بسیار بزرگ، و از نظر سنگینى بسیار ثقیل و از نظر نیرو بسیار نیرومند هستند، لیكن با این حال استعداد آن را ندارند كه حامل ولایت الهى شوند و مراد از امتناعشان از حمل این امانت، همین نداشتن استعداد است.

 امانت داری انسان و سه فرقه شدن او

انسان ظلوم و جهول نه از حمل امانت امتناع ورزید، و نه از سنگینى آن و خطر عظیمش به هراس افتاد، بلكه با همه سنگینى و خطرناكى‏اش قبولش كرد و این سبب شد كه انسان كه یك حقیقت و نوع است، به سه قسم منافق و مشرك و مۆمن منقسم شود و آسمان و زمین و كوه‏ها داراى این سه قسم نباشند، بلكه همه مطیع و مۆمن باشند. پس جمله" إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ" معنایش این است كه: ما ولایت الهى و استكمال به حقایق دین حق را، چه علم به آن حقایق و چه عمل بدانها را، بر آسمانها و زمین عرضه كردیم، و معناى عرضه كردن آن، این است كه ما یك یك موجودات را با آن سنجیدیم و قیاس كردیم، هیچ یك استعداد پذیرفتن آن را نداشتند، به جز انسان.

آسمان بار امانت نتوانست کشید          قرعه فال به نام من دیوانه زدند

به این معنا زندگی انسان، باید در پرتو تکلیف و مسئولیت شکل بگیرد؛این همان چیزی است که انسان با اتکاء به استعداد و شایستگی خود و در پرتو «عقل» و «اراده» خویش می تواند به دوش بگیرد.

معناى امتناع آسمانها و زمین، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است كه در انسان استعداد و صلاحیت تلبس آن هست، ولى در آسمانها و زمین نیست

 

بسیاری از افراد به نام آزادی می خواهند خود را از قید و بند تکالیف و مسئولیت ها رها سازند. آدمی اگر بخواهد از قید تکالیف و وظایف، خود را آزاد و رها سازد باید بداند که پیش از آن بایستی از انسانیت استعفاء بدهد و جزو جمادات و یا گیاهان و حداقل جزو حیوانات در آید تا بتواند از آنچه لازمه انسانیت است ـ یعنی بر دوش کشیدن وظایف و تکالیف انسانی ـ خود را آزاد سازد.

شایسته است انسان خیانت و کوتاهی در حفظ این امانت الهی ننموده و با پایبندی و التزام به آن تکالیف، زمینه سعادت دنیوی و اخروی خویش را فراهم نماید.

در حدیث آمده هنگامی که وقت نماز فرا می رسید، لرزه بر اندام مولای متقیان علی علیه السلام می افتاد و می فرمودند:«وقت نماز است،نماز همان امانت الهی است که کوه ها و آسمان ها از تحمل آن سر باز زدند»

این امانت، همان ولایت الهی و کمال صفت عبودیت، تنها به علم به خداوند و عمل شایسته یعنی عدالت حاصل می شود اتصاف به این دو صفت یعنی علم و عدالت که می توان آن را در برابر نادانی و ستم قرار داد برای آن است که آدمی به خودی خود و مطابق سرشت خویش بسیار ستمگر و نادان است و بدین گونه حامل امانت الهی است.

حال ما در زندگی روزمره خودمان چقدر با عشق و علاقه این امانت الهی توجه کرده ایم و چقدر به مسئولیت وتکلیف خود پایبند بوده ایم؟! سبک زندگی اسلامی این را از ما می خواهد که به تکالیف و اوامر و نواهی خداوند پایبند باشیم تا امانت الهی را به بهترین وجه نگه داری کنیم و خیانت نکنیم.

مریم پناهنده   

بخش قرآن تبیان



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: امانت الهی،مقاله،قرآن,
نويسنده : ....


قیصر امین پور

زندگی
قیصر امین‌پور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان دزفول در استان خوزستان به دنیا آمد. دوره راهنمایی ومتوسطه خود را دزفول گذراند ودر سال ۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد

قیصر امین‌پور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایان‌نامه در سال ۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعر ِ هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر می‌گرفت. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.

دکتر قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امین‌پور در سال ۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.وی در سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری کلیه و قلب دار فانی را وداع گفت.

 

آثار
از وی در زمینه‌هایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده‌است که به آنها اشاره می‌کنیم:

طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)،
منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)،
مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)،
بی‌بال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)
مجموعه شعر آینه‌های ناگهان (۱۳۷۲)،
به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
گزینه اشعار (۱۳۷۸، مروارید)
مجموعه شعر گل‌ها همـه آفتابگردان‌اند (۱۳۸۰، مروارید)،
دستور زبان عشق (۱۳۸۶، مروارید) اشاره کرد.
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱3۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارش‌ها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.

مرگ
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سه‌شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند و در کنار مزار شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد.

پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه ۲ واقع در محله سعادت آباد تهران به نام قیصر امین پور نامگذاری شد.
به نقل از ویکی پدیا



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: قیصر, امین پور, زندگی, تولد, مرگ, آثار,
نويسنده : ....


نگاهی به نمایش نامه خسیس اثر مولیر

خسیس از مشهور ترین نمایشنامه های کمدی مولیر، نویسنده ی نامدار فرانسوی، است. مولیر در هیچ یک از آثار خود تصویری زنده تر و جاندار تر و هول انگیز تر از هاراپاگون، قهرمان این نمایشنامه، نپرداخته است. هاراپاگون پیر مرد ربا خوار تنگ چشمی است که پول به ریشه ی جانش بسته است و حرص زشت و نفرت انگیز خویش و بیگانه نمی شناسد و در برابر پول حتی از آبروی خانواده و سعادت فرزند می گذرد، تا آنجا که دخترش را به هر رهگذری که جهازی از او نخواهد به زنی می دهد و با اصرار تمام می خواهد با معشوقه ی پسرش ازدواج کند.


:: موضوعات مرتبط: جهان، نقد و تحلیل، نثر،داستان، ،
:: برچسب‌ها: نمایش نامه, مولیر, خسیس,

نويسنده : ....


انوری

اوحدالدّین محمّدبن محمّد انوری معروف بهانوری ابیوردی و «حجّةالحق» از جملهٔ شاعران و دانشمندان ایرانی سده ۶ قمری در دوران سلجوقیان است. انوری استاد قصیده سرای شعر پارسی و آراسته به هنرهای خوش‌نویسی و موسیقی بوده‌است. او از دانش‌های ریاضیات، فلسفه و موسیقی بهره‌ور و در دستورات اخترشناسی به زبان خود مرجع بوده‌است. وجود گواه‌ها و نشانه‌هایی در شعر انوری سخن از آگاهی او از موسیقی دارد و همین امر برخی از پژوهندگان را برانگیخته تا او را موسیقی‌دانی تحصیل کرده بدانند. کتاب اماده شده شامل دیوان غزلیات ایشان می باشد که توسط جناب علی مصطفوی تدوین و تنظیم شده است.

در همه عالم وفاداری کجاست         غم به خروارست غمخواری کجاست

درد دل چندان که گنجد در ضمیر      حاصلست از عشق دلداری کجاست

گر به گیتی نیست دلداری مرا         ممکن است از بخت دل‌باری کجاست

اندرین ایام در باغ وفا                     گر نمی‌روید گلی خاری کجاست

جان فدای یار کردن هست سهل      کاشکی یار بسی یاری کجاست

در جهان عاشقی بینم همی           یک جهان بی‌کار با کاری کجاست



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، شعر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: شعر،شاعری،انوری,
نويسنده : ....


محی الدین ابن عربی

محی الدین ابن عربی

معرفی

محی الدین ابن عربی ابوبکر محی‌الدین بن عربی که همگان او را واضع عرفان نظری می‌دانند, به حق بزرگترین عارف اسلامی است که چهرة عرفان به وجه اکمل در آئینة پندار او رخ نمود و پولاد گرم آن به نحو اتمّ در دستان هنرمند وی به سردی گرائید. تلاشهای ابن‌عربی در تلفیق مبانی عقلی فلسفه با کشف و شهود عرفانی و در نظر گرفتن سیر تطورات فلسفه و عرفان در پهنة تاریخ در نقطه‌ای به ثمر نشست که ماهیت تابناک عرفان اسلامی چنین ضرورتی را در خود احساس می‌کرد. آموزه‌های به جامانده از عرفای بزرگ سده‌های پیشین؛ بسان بایزید, جنید بغدادی, رابعه, سرّی سقطی, ابراهیم ادهم, شبلی, خرقانی و حلاج در دفتر عرفان اسلامی می‌درخشید, اما هر چه بود, قصه بود و جملات قصار و برخی اندیشه‌های پراکندة وحدت وجودی. تا اوائل قرن چهارم وضع به همین منوال بود, تا آنکه بزرگانی؛ چون ابونصر سرّاج طوسی, ابوالقاسم قشیری, احمد غزالی, سنائی غزنوی, عطار نیشابوری, فخرالدین عراقی و سرانجام مولانا ظهور کردند و کتب بی‌بدیلی در نظم و نثر در تبیین دوایر گونه‌گون عرفان اسلامی به نگارش و سرایش درآوردند. سهم اینان آنقدر عظیم است که بی‌شک دست‌نوشته‌های ایشان، اکنون جزء مهمترین منابع مطالعاتی عرفان اسلامی است. مثنوی مولوی آن اندازه گران‌سنگ است که تفکیک عرفان و معرفت ربوبی از آن میسر نیست؛ هرچه در این کتاب به تعمق فزونتری می‌پردازیم, درمی‌یابیم که ایجاد اندیشه‌ای مدون در ابعاد مثنوی معنوی جز در سرایی که عرفان بر آن سایه‌گستر شده است, فرصت رخ‌نمایی نمی‌یابد. با چنین میراث ارزنده‌ای بود که ابن‌عربی گام در عرصة وجود نهاد و به تدوین مبانی عمدة عرفان اسلامی پرداخت. فصوص الحکم او بی‌نظیرترین کتاب عرفانی در اسلام است و این در حالی است که کتب دیگر وی؛ از جمله فتوحات مکیه و سایر آثارش که تا پانصد رساله را برشمرده‌اند, از اهمیتی افزون در عرفان اسلامی برخوردار است. ابوبکر محمد بن علی بن حاتم طائی ملقب به محی‌الدین, شیخ اکبر, کبریت احمر و خرّیت اخبر در هفدهم رمضان سال 560 ه‍ . ق در غرب جهان اسلامِ سده‌های میانه؛ یعنی اندلس پا به عرصة گیتی نهاد. در عنفوان جوانی که خود از آن به عصر جاهلیت یاد می‌کند, به عیش و نوش مشغول بود تا آنکه واقعه‌ای رویامانند, او را به تصوف گرایش داد و او به راستی صوفی و عارفی وارسته گردید. سلسلة خرقة او را اغلب به حضرت خضر (ع) متصل می‌دانند و برخی نیز آن را به حضرت علی (ع) و سپس به پیامبر اکرم (ص) می‌رسانند. ابن‌عربی در اواخر محرم سنة 627 پس از رؤیت مبشّره‌ای به نگارش فصوص الحکم می‌پردازد و چند سال بعد؛ یعنی 636 کتاب حجیم فتوحات مکیه را که بیش از سی سال بر نوشتن آن اهتمام ورزیده بود, به پایان می‌رساند. وی سرانجام در سن هشتاد سالگی در ربیع الثانی 638 از سرای دنیا می‌رهد و چهره در چهرة معبود به ابدیت می‌اندیشد.



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: عرفان،محی الدین عربی,
نويسنده : ....


زندگینامه مولوی 2

داستان آشنایی با شمس 

وی همچنانکه گفتیم یک لحظه از تربیت خود غافل نبوده، تاریخ اینچنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا می‌شود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او می‌پرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت می‌اندازد. مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد می‌باشد. و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون می‌کشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب می‌پرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و درس و بحث را کناری نهاده و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت می‌ایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی تولدی دوباره می‌یابد.

هر چند که مولوی در طول زندگی شصت و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی،
شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشه‌ای براندوخته ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگیش تاثیر گذار نبوده تا جائیکه رابطه‌اش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه گردیده چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است.

پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عده‌ای گردید. پس از مرگ صلاح الدین، حسان الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین،
مثنوی معنوی گردیده که حاصل لحظه‌هایی از همصحبتی با حسام‌الدین می‌باشد. علاوه بر کتاب فوق ایشان دارای آثار منظوم و منثور دیگری نیز می‌باشند که در زیر به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود:

 آثار مولانا

  • مثنوی معنوی که به زبان فارسی می باشد.
  • غزلیات شمس، غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است.
  • رباعیات: حاصل اندیشه‌های مولاناست.
  • فیه ما فیه: که به نثر می‌باشد و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین.
  • مکاتیب: حاصل نامه‌های مولاناست.
  • مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.


بالاخره روح ناآرام جلاالدین محمد مولوی در غروب خورشید روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.

منابع

  1. محمدرضا علی قلی زاده، گلچین غزلیات شمس تبریزی، چاپ خورشید، زمستان 71
  2. رضا قلی خان هدایت، چشمه خورشید، ناشر کتاب نمونه، بهار 1368
  3. عسگر اردوبادی، دیوان شمس تیریزی، چاپ 1335
  4. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، غزلیات شمس ، انتشارات امیر کبیر ،چاپ هفدهم 1383

 



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، شعر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: شعر, زندگی نامه مولانا,
نويسنده : ....


داستان مدیریت بحران !

modir[WwW.Kamyab.IR]

 آقای اسمیت به تازگی مدیر عامل یک شرکت بزرگ شده بود. مدیر عامل قبلی یک جلسه خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شماره های ۱ و ۲ و ۳ روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمی توانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکت ها را به ترتیب شماره باز کن.
چند ماه اول همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه میزان فروش شرکت کاهش یافت و آقای اسمیت بد جوری به درد سر افتاده بود.
در ناامیدی کامل، آقای اسمیت به یاد پاکت نامه ها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره ۱ را باز کرد.
کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود: همه تقصیر را به گردن مدیرعامل قبلی بینداز.
آقای اسمیت یک نشست خبری با حضور سهامداران برگزار کرد و همه مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانه ها بازتاب مثبتی داشت و باعث شد که میزان فروش افزایش یابد و این مشکل پشت سر گذاشته شد.
یک سال بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توأم با کاهش فروش مواجه شد. با تجربه خوشایندی که از پاکت اول داشت، آقای اسمیت بی درنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود:تغییر ساختار بده.
اسمیت به سرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند.بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد.
آقای اسمیت به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد. پیغام این بود:سه پاکت نامه آماده کن.

www.kamyab.ir



:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، نقد و تحلیل، نثر،داستان، ،
:: برچسب‌ها: داستان, مدیریت بحران,
نويسنده : ....


سهراب

سهراب، گفتی چشم ها رو باید شست!
شستم ولی...
گفتی جور دیگر باید دید!
دیدم ولی...
گفتی زیر باران باید رفت!
رفتم ولی او نه
..

چشم های خیس و شسته ام را،

نه نگاه دیگرم را

هیچ کدام را ندید
فقط در زیرباران

با طعنه ای خندید و گفت:دیوانه ی باران زده......!!!



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، شعر، شعر، ،
:: برچسب‌ها: شعر, سهراب,
نويسنده : ....


پیوند (ازدواج) در ايران باستان

 دردين زرتشتي تعدد زوجات روا نيست و گفته شده همانگونه که يک زن نمي‌تواند در يک زمان بيش از يک شوهر داشته باشد مرد نيز نمي‌تواند در آن واحد دو يا چند زن داشته باشد. اختيار زن دوم در شرايطي خاص و سخت که در آيين نامه زرتشتيان آمده جايز است نظير
اينکه زن اول فوت شده باشد.در ايران باستان تنها در صورتي فرد زرتشتي مي‌توانست با وجود زن اول زن ديگر اختيار کند که زن اول به تشخيص پزشک عقيم بوده و خود موافقت خويش را براي اين کار اعلام کند و رضايت داشته باشد هدف از اين عمل نيز بقا نسل و پرورش فرزنداني نيک براي دين و دنياست.

 
در مورد انواع پيوند زناشويي در ايران باستان گفتني است که زن و مرد زرتشتي به 5 صورت و
تحت عناوين پادشاه زن- چاکر زن- ايوک زن- ستر زن- خودسر زن پيوند زناشويي  مي‌بستند که هر يک جداگانه به شرح زير است:
 
پادشاه زن:
اين نوع ازدواج به حالتي گفته مي‌شد که دختري پس از رسيدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسري ازدواج مي‌کرد و پادشاه زن از کاملترين حقوق و مزاياي زناشويي برخوردار بود و کلا" همه دختراني که براي نخستين بار و با رضايت پدر و مادر ازدواج مي‌کردند، پيوند زناشويي آنان تحت عنوان  پادشاه زن ثبت مي‌شد..
 
چاکر زن:
اين نوع ازدواج به حالتي اطلاق مي‌شد که زني بيوه به عقد و ازدواج با مرد ديگري در مي‌آمد. اين زن با زندگي در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزاياي پادشاه زن را در سراسر زندگي مشترک دارا بود، ولي پس از مرگ آيين کفن و دفن و ساير مراسم مذهبي اش تا سي روزه توسط شوهر دوم يا بستگانش برگزارمي‌شد. ولي هزينه هاي مراسم بعد از سي روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود،چون معتقد بودند در دنياي ديگر اين زن از آن نخستين شوهر خود خواهد بود وبه همين علت پيوند دوم او تحت عنوان چاکر زن ياد مي‌شد.
حال براي برخي ناآگاهان پيوند زناشويي از نوع چاکر زن را اختيار کردن زن صيغه اي توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدي بيان مي‌کنند که صحت ندارد.
 
ايوک زن:
اين نوع ازدواج زماني اتفاق مي‌افتاد که مردي دختر يا دختراني داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر يا کوچکترين دخترش تحت عنوان ايوک ثبت مي‌شد و رسم بر اين بود که اولين پسر تولد يافته از اين ازدواج به فرزندي  پدر دختر در مي‌آمد و به جاي نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش مي‌آوردند و اين نوع ازدواج باعث شده که برخي افراد غير مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتيان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج مي‌کرده است. اينک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با  محارم کاملا" مردود است.
 
ستر زن:
وقتي که فرد بالغي بدون ازدواج در مي‌گذشت، پدر و مادر يا خويشان اين فرد موظف بودند به خرج خود و به ياد فرد درگذشته دختري را به ازدواج پسري در
مي‌آورند. شرط اين نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد مي‌شدند که درآينده يکي از پسران خود را به فرزند خواندگي فرد درگذشته بدون زن و فرزنددرآورند.
 
خودسر زن:
اگر دختري و پسري پس از رسيدن به سن بلوغ برخلاف ميل والدين خود خواستارازدواج با يکديگر مي‌شدند و مصر بر اين امر نيز بودند، با وجود مخالفت والدين ازدواج آنها منع قانوني نداشت و زير عنوان خودراي زن ثبت مي‌گرديدو در اين بين دختر از ارث محروم مي‌شد، مگر اينکه والدينش به خواست خود چيزي به او مي‌دادند يا وصيت مي‌نمودند که بدهند.
 
اين نوع ازدواج ها در ايران باستان انجام مي‌شد امروزه ازدواج ها تحت اين عناوين ثبت نمي‌شود.
گفتني است که طلاق در آيين زرتشتي مطرود و منفور است و تحت شرايطي ويژه و در
مواردي نادر و خاص طبق آيين نامه زرتشتيان مجوز داده مي‌شود.

 



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: ازدواج , ایران باستان, زرتشت,
نويسنده : ....


انوره دو بالزاک
انوره دو بالزاک (به فرانسوی: Honoré de Balzac)‏ ‏ (۲۰ مه ۱۷۹۹ - ۱۸ اوت ۱۸۵۰) نویسنده نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات می‌دانند.

کمدی انسانی نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را در بر می‌گیرد برگزیده‌است. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازک‌بینانه روحیات شخصیت‌های داستان، بالزاک را به یکی از شناخته‌شده‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌نویسان دو قرن اخیر تبدیل کرده‌است.
 


:: موضوعات مرتبط: جهان، داستان، نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: انوره دو بالزاک, نویسنده, زندگی نامه, فرانسه, رمان,
نويسنده : ....


حماسه ایاتکار زریران 1

یکی از کتابهای بجا مانده از روزگار ایران پیش از اسلام به زبان پهلوی کتاب یادگار زریران (یادگار دودمان زَریر) است.

یادگار زریران حماسه و یلنامه غم انگیزی است که از روزگار ساسانیان بجا مانده و بر پایه نوشته‌ای کهن و اصیل از روزگار پارتیان است. بنابر این ریشه‌های تاریخی نمایش سنتی سوگناک که امروزه به ما رسیده در پیش از اسلام وجود داشته‌است. با گذشت زمان و دگرگونی‌هایی که از سوی نوحه‌ سرایان و شبیه‌سازان هر عصر در نمایش، شبیه‌خوانی پدید آمده و با رویداد تاریخی و آیینی عاشورا، این گونه نمایش در روزگار صفوی به اوج خود رسیده‌است. یعنی سیر و پویه تکاملی شبیه خوانی از سوگواری‌هایی که بر سیاوش و پهلوان-نامه یادگار زریران می‌شده، آغاز شده و با کشته شدن امام حسین (از پیشوایان شیعه‌ها) و رویداد عاشورا ادامه یافته‌است. داستان زریر قهرمان یادگار زریران همانندی شگرفی دارد با داستان عباس برادر امام حسین در دشت کربلا. این کتاب یکی از منابع و آبشخورهای شاهنامه فردوسی بوده‌ است.

منابع ما درباره ی تاریخ شاهنشاهی اشکانی اندک است و به جز چند کتیبه ی کوتاه و سکه های آن دوره ، منابع رومی بیشترین اطلاعات را در مورد این دوره در اختیار ما قرار می دهند . در این میان چند متن مانند ویس و رامین و دو متن پهلوی درخت آسوریو یادگار زریران وجود دارند که لغات موجود در آنها نشان دهنده ی آن است که این متون به دوره ی اشکانی برمی گردند و ساخته و پرداخته ی آن دوره می باشند. با این که یادگار زریران به زبان پهلوی ست و در زمان ساسانیان تدوین نهایی شده ، ولی وجود کلماتی مانند hamharzan  « همراهان »، puhr « پور، پسر »، amwast « کوبیدن »، و harwin « همه » نشان دهنده ی آن است که نسخه ی قدیمی تر آن به زبان پارتی بوده است . یادگار زریران که آن را به درستی « آهنگ خدایان » ایرانی یعنی Bhagavadgita ایرانی نامیده اند درباره ی جدال مزداپرستان ایرانی و خیون هایی ست که حاضر به قبول این دین نبودند . خیون ها می خواستند گشتاسپ دین مزدیسنا را رها کند . درغیر این صورت جنگی هولناک انجام خواهد گرفت و همین طور هم می شود .

 



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، ادبیات حماسی، ادبیات حماسی، ،
:: برچسب‌ها: ادبیات حماسی, یاذگار زریران, زریر, حضرت عباس, ,
نويسنده : ....


نماد فروهر

 

تقریبا همه ما نماد فروهر رو دیدیم و میدونیم که یک نماد ایران باستانه اما خیلیا هستن که معنی اونو نمیدونن در پایین نماد با معانیش قرار گرفته :

1- نیمه بالایی این نشان یک انسان است؛ پیرمردی به معنای پخته ب...ودن، تجربه، کهن، راست قامت و پیر معلم.

2 - پیرمرد دست راست خود را به معنای عبادت و بندگی اهورامزدا خدای یگانه به سمت آسمان بلند کرده.

3 - در دست چپش حلقه عهد با اهورامزدا قرار دارد و نشان موظف بودن به پیمان با خدای یگانه است. (در قدیم زمانی که دو نفر با هم پیمانی می بستند، این حلقه را با دست چپ خود می گرفتند؛ کاری که امروزه همه جهانیان در هنگام عقد ازدواج حلقه یی را بر انگشت دست چپ خود می کنند. که طبق گفته ی برخی کارشناسان از همین نشان بر گرفته شده.).

4 - وجود دو بال به معنای پرواز به سوی آسمان و صعود به قله های مینویی است. بال به معنای نیروهای مثبت است که اگر انسان از آنها بهره بگیرد می تواند پیشرفت کند و به کمال برسد.

5 - هر بال از سه ردیف پر تشکیل شده که درجه بندی نکات مثبت است: هومت – هوخت – هورشت (پندار نیک – گفتار نیک – کردار نیک). با این نکات مثبت است که انسان می تواند به اوج برسد.

6 - حلقه میان تنه به معنای کره خاکی و گردش روزگار است (شاید نشانه ای از آگاه بودند ایرانیان آن زمان به گرد بودن کره زمین هم باشد )؛ و همچنین یک دوره عمر انسان که می بایست طی شود ، که انسان باید در این گردونه راهی را برگزیند که در مسیر رسیدن به خدا ، پیشرفت و بالندگی در زندگی قرار گیرد.

7 - دم این پرنده نیز از سه ردیف پَر تشکیل شده که درجه بندی نکات منفی است: دژمت – دژوخت – دژورشت (پندار بد – گفتار بد – کردار بد). انسان با نکات منفی به دنیا می آید، ولی یک انسان الگو می بایست تمامی نیرو های منفی را مهار کرده و تحت کنترل خود بگیرد تا همانند یک دم پرنده برای پرواز از آنها استفاده کند (یک پرنده بدون دم نمی تواند پرواز کند!).

8 - دو نوار دو طرف نماد به معنای دو نیروی سپنتا مینو (مثبت) و انگره مینو (منفی(اهرمن مینو)) که همواره انسان با این دو قطب به دنیا می آید و میان این دو قطب درگیر است.ببرگرفته ازفیس ب
وک

 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، نقد و تحلیل، نثر، ادبیات حماسی، حماسه های ایران، ،
:: برچسب‌ها: نماد فروهر, مفاهیم و معانی, اصطلاحات,
نويسنده : ....


داستان قصاب و سگ باهوش….

539780

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید.
کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.
قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا

منبع :سایت مصطفی سرداری www.msardary.ir

 



:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، نقد و تحلیل، ،
:: برچسب‌ها: داستان, قصاب و سگ باهوش, پائولو کوئلیو, روانشناسی موفقیت,
نويسنده : ....


آرایه های ادبی در نفثه المصدور

آرایههای ادبی در قلمرو نثر- نفثهالمصدور و شعر منثور

پیشینیان‌، نوشته‌ را به‌ دو شاخه‌ نثر و نظم‌ تقسیم‌ می‌کردند و نوشته‌های‌ منظوم‌ را شعر می‌گفتند. امروز می‌دانیم‌ که‌ نوشته‌، تنها از نظر صورت‌ و قالب‌ است‌ که‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ را می‌پذیرد. بسیارند نوشته‌های‌ منظومی‌ که‌ هیچ‌ رنگی‌ از شعر ندارند و بسیارند نوشته‌های‌ منثوری‌ که‌ سرا پا شعرند. اگر برای‌ زمانی‌ کوتاه‌ هدف‌ نثر را فراموش‌ کنیم‌، هنری‌ترین‌ و زیباترین‌ نثرهای‌ جهان‌ آنهایی‌ هستند که‌ بیان‌ شاعرانه‌ دارند. در زبان‌ فارسی‌، از دیرباز تا امروز نمونه‌های‌ فراوانی‌ از این‌ گونه‌ نثر یافته‌ می‌شود و بهتر است‌ بگوییم‌ نثر شاعرانه‌ روش‌ معمول‌ نویسند گان‌ پیشین‌ پارسی‌ زبان‌ بوده‌ است‌ اگر از تاریخ‌ بیهقی‌، آثار خواجه‌ عبدالله‌ انصاری‌، کلیله‌ و دمنه‌، مرزبان‌ نامه‌، گلستان‌ سعدی‌ و ... گاهی‌ نام‌ برده‌ می‌شود، تنها برای‌ بیان‌ نمونه‌ است‌. شیرینی‌ نوشته‌های‌ فلوبر، رومن‌ رولان‌، بالزاک‌، تولستوی‌، هوگو و ... نیز در گرو زبان‌ و بیان‌ شاعرانه‌ آنهاست‌. اما همواره‌ باید به‌ یاد داشت‌ که‌ شعر و نثر هر کدام‌ هدفی‌ جداگانه‌ دارند. زیبایی‌های‌ چشم‌ و گوش‌نوازی‌ که‌ شعر را می‌آرایند، دلیل‌ برتری‌ آن‌ بر نثر نخواهد بود. مقایسه‌ این‌ دو شاخه‌ کلام‌ از دیدگاه‌ آرایه‌های‌ ادبی‌ - اگر هم‌ ذوقی‌ باشد - علمی‌ نیست‌. نثر برای‌ بازگویی‌ سخنانی‌ است‌ که‌ باید به‌ سادگی‌ گزارده‌ شوند. بی‌گمان‌ اگر این‌ سخنان‌ گفتنی‌ شیوا و زیبا گزارده‌ شوند، نثر شیرین‌ و خواندنی‌ خواهد بود، اما اگر بهانه‌ شیوایی‌ و زیبایی‌، آنها را از انتقال‌ سریع‌ و ساده‌ پیام‌ باز دارد به‌ راستی‌ از هدف‌ باز مانده‌اند. قدیمی‌ترین‌ نثرهای‌ پارسی‌ دری‌ با مقصود خویش‌ سازگارترند (نثرهای‌ تاریخ‌ بلعمی‌، تفسیر بزرگ‌، عجایب‌ البلدان‌ و ...) در این‌ نوشته‌ها هیچ‌ مانعی‌ برای‌ دریافت‌ معنای‌ راستین‌ نیست‌. اما انگیزه‌های‌ تأثیرگذاری‌ و ذوق‌ شاعرانه‌ نویسنده‌های‌ ایرانی‌ آرام‌ آرام‌، راه‌ ورود آرایه‌های‌ ادبی‌ و دستمایه‌های‌ شاعری‌ را به‌ قلمرو نثر هموار می‌کند و سایه‌ هنرنمایی‌های‌ شاعرانه‌ بر سر نثر، روز به‌ روز سنگین‌تر می‌شود. اگر نثر "تاریخ‌ بیهقی‌" به‌ دلیل‌ توانایی‌ نویسنده‌اش‌، از نمک‌ آرایه‌های‌ ساده‌ به‌ روش‌ اعتدال‌ سود جسته‌ است‌، نثر کلیله‌ و دمنه‌ با نمک‌ بیشتری‌ صنعت‌پردازی‌ کر ده‌ و مقامه‌های‌ حمیدی‌ همه‌ چیز را برای‌ تکلف‌های‌ بعدی‌ فراهم‌ آورده‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ همین‌ روند در شیوه‌ نثرنویسی‌ در زبان‌ عربی‌ "با تفاوت‌ دو قرن‌ پیشتر از فارسی‌" معمول‌ بوده‌ است‌.

برگرفته از وبلاگ سبوی تشنه



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: آرایه های ادبی, نثر, نفثه المصدور, سبوی تشنه, دکتر کاووس حسن لی, دانشگاه شیراز,
نويسنده : ....


ضرب المثل هایی با عنوان حیوانات(1)

 

یا مکن با فیلبانان دوستی     یا بنا کن خانه ای درخورد فیل      سعدی

- از دماغ فیل افتادن ؛ بسیار متکبر و معجب بودن . به خود مغرور بودن . تکبر بیش از حد. کبر و عجبی که دیگران را ناراحت کند.
- اصحاب الفیل ، اصحاب فیل . رجوع به اصحاب الفیل شود.
- در زیر پای فیل افکندن ؛ به هلاکت رسانیدن . به خطر انداختن . نابود کردن . سبب نابودی کسی شدن .
- فیل آبکش ؛ پیل آبکش . (فرهنگ فارسی معین ). ابر سیاهی که باران آورد.
- فیل کسی را یاد هندوستان دادن ؛ به مستی و شور درآوردن . کسی را از حال عادی خارج کردن و در او شور و شوقی پدید آوردن...............

 

 



:: موضوعات مرتبط: اصطلاحات، نقد و تحلیل، ،
:: برچسب‌ها: ضرب المثل, فیل, لغت نامه دهخدا, فرهنگ معین,
نويسنده : ....


ابلیس در کسوت حکمت و عرفان

 ابلیس در کسوت حکمت و عرفان

....دلم می‏خواهد به تقاضای شما جواب دهم ولی متحیر شدم که چه‏ نویسم.ناچار بطرز تفأل،مثنوی را گشودم بدین قصد که الهامی یا تلقینی از این کتاب عظیم الشأن به ذهن آید.در صفحه‏ای از اواخر دفتر دوم،این عنوان‏ توجهم را جلب کرد:*

بیدار کردن ابلیس معاویه را که وقت نماز بیگاه شد

خود عنوان کنجکاوی برمیانگیخت:ابلیس بدخواه مؤمنان و مشوّق گناه را چه‏ غم اینکه نماز بامداد معاویه قضا شود؟

داستان بخودی خود جاذب نیست.از اینگونه داستانها و روایات و حکایات‏ اسلامی فراوانست که سرایندگان بزرگ چون سنائی و عطّار و مولوی آنها را برای‏ مقصد دیگر و بیان افکار خویش بکار میبرند.

مولوی هم چنین کرده و در ضمن گفتگوی معاویه و ابلیس مطالبی گنجانده‏ (*)-جملهء آخر از مقدمه‏ای است که نویسندهء بزرگ بی‏همال بر صدر این مقال آورده است.



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: ابلیس, در کسوت , حکمت , عرفان, مجله یغما,
نويسنده : ....


صفحه قبل 1 صفحه بعد